ثبت نام سريع :
تمدن و فرهنگ با شكوه سرزمين پارس

تمدن و فرهنگ با شكوه سرزمين پارس

پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی

به قلم :   منصور پارسی        پنج شنبه 24 فروردين 1391    11:40

 

پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی

اصول دین زرتشت برچه چیزهایی است ؟

بنیاد دین زرتشت بر هفت پایه استوار است : یکتایی اهورامزدا ـــ پیامبری اشوزرتشت ــ پیروی از اَشاـ داشتن اندیشه ، گفتار ، کردار نیک ــ آزادی گزینش راه ــ پاداش کار نیک و پادافراه (کیفر) کار زشت ــ جاودانی روان ــ رستاخیز .

خداوند در دینِ زرتشت چگونه معرفی شده است ؟

در بینش اشوزرتشت ،خداوند با نام اهورامزدا معرفی شده است اهورا یعنی «هستی بخش» مز یعنی «بزرگ» و دا از «دانش و دانایی» آمده است بنابراین خداوند ، دانای بزرگ هستی بخش است که انسان را برده و بندة خویش نمی داند بلکه با خردی که به او هدیه کرده است جایگاه ارزشمند انسانی را به او پیشنهاد کرده است .

آیا مراحل عرفان در دین زرتشت وجود دارد ؟

پاسخ : آری ، شناخت خداوند ، پرورش و پویایی ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا، مهمترین هدف سفارش شده اَشوزرتشت در زندگی انسان است . پیام آور ایرانی باور داردکه اگر انسان رفتار خود را به شش فروزه یی که از خداوند سرچشمه گرفته هماهنگ سازد ، گذری به هفتمین مرحله نیز خواهد داشت و به جایی خواهد رسید که به جز خدا نخواهد دید . نخستین گام در راه نزدیک شدن به اهورا ، وَهومن یا منش نیک است ، این واژه در زبان فارسی به بهمن تبدیل شده است . نیک اندیشی یکی از فروزه های ذاتی خداوند است که انسان نیز بایستی در نخستین گام آن را در خود پرورش دهد . گام دوم ، گزینش اَشَه وَهیشْتَه یا بهترین اشویی است که در زبان فارسی به اردیبهشت تبدیل شده است . اشویی در ذات خداوند ، هنجار مطلق و توانایی نظم بخشیدن است ، این فروزه در انسان نیز کوششی برای هماهنگی در رفتار بر پایة اشویی ، یعنی پیوستن به راستی است . خْشَترَه وَئیریَه که در زبان فارسی به شهریور تبدیل شده است توانایی مینوی و پادشاهی بر خود معنی می دهد توانایی گذشت و مهربانی ، توانایی کنترل رفتار ناهنجار اشا، توانایی دفاع از حق و مبارزه با دروغ ، توانایی رسیدن به آزادی و آزاد منشی و ….. که گام سوم در راه شناخت است . گام چهارم ، فروزة «مهرورزی» است که در گات ها به گونه سپنتَه آرَمئی تی بیان شده و در فارسی به سپندارمذ یا اسفند تبدیل شده است . در بینش اشوزرتشت رابطة بین انسان وخدا بر مبنای دوستی و محبت است نه از روی ترس و بیداد ، پس انسان باید فروزة «مهرورزی» را در خود افزایش دهد ، خویشتنداری ، گذشت ، فروتنی ، مهربانی ، بخشندگی و دهشمندی از پرتوهای این فروزه هستند . گام پنجم به صورت هَه اوروَتات ودر فارسی به گونه خورداد بیان شده در این مرحله رسایی وکمال در انسان پدیدار خواهد شد و او را به تدریج به انسان آرمانی نزدیک خواهد کرد. در بینش اشوزرتشت رسایی و جاودانگی که ششمین مرحله است بهم پیوسته هستند . یعنی اگر انسان به رسایی برسد خود به خود به «بی مرگی» نیز خواهد رسید. اَمِرَه تات که در فارسی به صورت امرداد آمده ، جاودانگی معنی می دهد ، بی گمان این فروزه از ویژگی ذاتی خداوند است ولی انسان نیز بر پایة نظامی که در آفرینش او پیش بینی شده به گونه ای دیگر و به طور نسبی جاودانه خواهد شد . هفتمین گام ، در راه عرفان و شناخت اهورا ، سرَئوشَه است این واژه در فارسی به گونه «سروش» بیان شده ، نور حقیقت و ندای اهورایی است که چون مشعلی ، نهاد انسان و دیدة دل عارف را روشن خواهد کرد ، بنابراین در کنار کار و کوشش ، مراحل عرفان نیز در انسان سپری می شود ، فروزه هایی چون پاکی و راستی ، توانایی سازنده و مهرورزی پویا خواهد شد تا رسایی و پایندگی در نهاد او فزونی یابد .

آیا دین زرتشت در باره تناسخ صحبتی می کند ؟

در هات ۴۹ بند ۱۱ از گاتها اشوزرتشت می فرماید : روان بد اندیش – بد گفتار- بدکردار برخواهد گشت . ولى به چگونگی آن اشاره یی نشده است بیگمان تناسخ و برگشت روح به کالبدهای غیر انسانی مورد نظر پیامبر ایران نبوده است.

درباره مبارزه نیکی و بدی آیا در مقابل بدیها و بدکاران می باید ساکت نشست یا باید مبارزه کرد ؟ این مبارزه میتواند قهر آمیز باشد؟

اشوزرتشت در پیام خود به ویژه در هات ۳۲ بند ۱۶ از گات ها – مبارزه با بدی و دروغکار را به کمک ابزار دانایی یعنی سخن درست ، قاطع و دلایل منطقی می داند در هات ۳۰ بند ۹ و ۱۰ وجود همازوری راستکاران و تازه کردن جهان را ابزاری برای مبارزه با زور دروغکاران می داند و در هات ۳۱ بند ۱۸- پیشنهاد می دهد که چنانچه بدکاران به راه راست نیامدند باید با قدرت در برابر آنها ایستادگی کرد .

در گاتها از عدالت چگونه صحبت می شود ؟ اگر ممکن است چند مثال بیاورید.

اگر پرسش از عدالت خداوندی است ، در گاتها از آزادی واختیار کامل برای زن و مرد سخن به میان می آید و این آزادی مربوط به قوم ، نژاد و افراد ویژه ای نیست و برای همگان است . خداوند در گاتها سراسر نیکی و داد است که نقش یاوری وهمکاری با انسان را دارد . اهورامزدا هیچگاه بین انسانها تفاوتی نمی شناسند مگر در انتخاب راه راست و نادرست – شخص گمراه ، اگر در عذاب وجدان بسر می برد از روی آزادی خود ، راه خویش را برگزیده و مسئول کردار خویش است . بازتاب کردار نیک و بد هر فرد که برگرفته از خرد رسا و یا بی تفاوتی نسبت به اندیشه است به شخص باز خواهد گشت .

آیا در آیین زرتشت ، کشتن انسان در شرایطی مانند “مجازات اعدام” یا شرایط دیگر آزاد است ؟

در دین زرتشت سفارش شده تا هرفرد با یاری خرد خویش به سوی یگانه هنجار هستی یعنی راستی ، درستی و ارزش های نیک انسانی روی آورد و آرمان پیامبر این است که ظلم ، بیداد ، ستم ، جنایت و هرگونه کرداری که از کژاندیشی سرچشمه گرفته باشد در بین مردم وجود نداشته باشد . بنابراین چنانچه فردی از هنجار اشا پیروی نکرد از فرهنگ زرتشتی جدا گشته است و مجازات او بر اساس قوانین موجود در زمان و مکان خواهد بود.

آیا از نظر آیین زرتشت ، فرضیه داروین که اجداد بشر میمون بوده اند پذیرفتنی است ؟

یین زرتشت راهکارهایی برای درست زیستن انسانها است و اخلاق ویژه ای را به هر فرد سفارش می کند تا راه خوشبختی را دریابند و بکار گیرند و در باره آفرینش و اینگونه فرضیه ها به پیروی از دانش زمان اشاره دارد .

آیا « چینود پل » می تواند دلیلی بر مادی بودن دنیای دیگر باشد ؟

این پل در گات ها به نام چینَوَت پِِرِتو آمده است که چین یعنی چگونه چینَوَت یعنی چگونه زیستی و پِرِتو یعنی گذرگاه است . چون روان در گذشته حالت مادی ندارد بنابراین این گذرگاه نمی تواند به صورت پلی که از چوب و سنگ و غیره ساخته شده تعبیر شود چینوت گذرگاهی است مینوی که روان نیکوکاران از آن به شادمانی عبور خواهند کرد .

در باور زرتشتی اعتقاد به دو گوهر همزاد و متضاد که هر یک بسته به موقعیت در اندیشه آدمی به شکل خوب یا بد بروز می کند وجود دارد پس هیچ عمل یا فکری مطلقا بد یا خوب نیست بنابراین چرا در آیین زرتشتی دروغ کلا ناپسند شمرده شده و مثلا دروغ مصلحت آمیز ، جایز نمی باشد ؟

سرچشمه دروغ ، برخورد دو گوهر همزاد است که در اندیشه انسانٍ بی دانش ونادان به وجود می آید . انسانٍ دانا دراندیشه و باور خود ، از دو گوهر همزاد نیکی وراستی را پویا می سازد زیرا در بینش اشوزرتشت هنجار هستی تنها بر راستی ( اَشا) استوار است و هیچگاه به دنبال دروغ که آزار دهنده و آسیب رسان است نخواهد رفت . از آنجا که هنجار هستی ، راستی است پس زرتشتیان از دروغ مصلحت آمیز نیز پرهیز می کنند زیرا مصلحت انسان در برقراری و گسترش راستی و همراه شدن با اَشا است .

آیا مزدای زرتشت به عاشقانی چون من امکان آن را می دهد تا راه اشویی را برای خود و برای همیشه انتخاب کنم ؟

اگر منظور از راه اشویی که مزدا سفارش کرده است ، پیوستن به اندیشه ، گفتار و کردار نیک باشد بیگمان هر شخص خدا دوست و اندیشمندی آرزو دارد تا با انجام کار نیک که برگرفته از وجدان آگاه و خرد رسا می باشد ، انسان بودن خود را در هستی به نمایش بگذارد . در این بینش راه اَشا یعنی ویژگی های پسندیده ، آگاهانه و از روی دانایی که در رفتار انسان شکل می گیرد و این حق هر شخص آزاد اندیشی است تا برای هر لحظه و همیشه از آن بهره مند گردد.

از دو ترجمه گات های دکتر على اکبر جعفرى و موبد فیروز آذرگشسب، کدامیک را شما درست تر میدانید ؟

هر دو ترجمه ها از پیام اشوزرتشت است ولی ترجمه موبد فیروز آذرگشسب به بررسی واژگان پرداخته و با آوردن متن دین دبیره به تفسیر هر بند هم پرداخته شده و کامل تر است .

آیا درست است که تا قبل از ساسانیان در دین زرتشت دو خدای خیر و شر وجود داشت و در زمان ساسانیان تکامل یافت و خدا واحد شد؟

خیر ، از زمانی که اشوزرتشت پیام خود را به مردم زمان خود رساند یکتاپرستی را سفارش کرد و خدای اندیشه او اهورامزدا نام گرفت باور به دوخدایی در هیچ زمانی مربوط به دین زرتشت نبوده است .

روز رستاخیز در گات ها در زمان ساسانیان در این دوره چگونه تعریف می شود؟

برداشتی که از واژه رستاخیز در پیام زرتشت می شود زمانی است که تمام روان ها که زمانی در جهان مادی به سر برده اند از پس گذراندن زمانی متفاوت و شاید در شرایطی گوناگون به فروغ و روشنایی خواهند پیوست در زمان ساسانی برخی از باورها در بینش پیامبر دستخوش آمیخته شدن با فرهنگ های آن زمان قرار گرفت و به شکلی دیگر به ثبت رسید که اندکی نیز با پیام اشوزرتشت هماهنگی ندارند هم اکنون نیز واژه رستاخیز به همان شکلی که در پیام اشوزرتشت آمده بررسی می شود و در باور پیروان راستین اشوزرتشت جاری است .

آیا از نظر آئین زرتشت ، دیو و جن و پرى وجود دارد ؟

اشوزرتشت در پیام خود اشاره یی به موجوداتی به نام جن ندارد . پری یک واژه پارسی و بر مبنای زیبا روی است که زیبایی از خواسته های ایرانیان بوده و دیو نیز خدایان پنداری پیش از زرتشت بوده اند که ایرانیان باستان به آن باور داشته اند و با شروع یکتاپرستی ایرانیان از زمان اشوزرتشت از باور مردم گرفته شده است .

آیا یک نفر زرتشتى چون من که نماز نمیخواند گناهکار حساب میشود و به دوزخ میرود ؟

فلسفه نماز و نیایش در بینش اشوزرتشت ، پیروی از هنجار اشا و برقراری آرامش در انسان است و یکی از شیوه هایی می باشد که انسان برای داده های نیک اهورایی از آفریدگار سپاسگزاری می کند . گناهکار کسی است که کردارش بر مبنای نیک اندیشی نباشد و به روان هستی و مردم آسیب وارد سازد. نماز نخواندن در واقع از دست دادن امتیازهای فردی است که او را از ارزش های نیک انسانی همانند مهربانی ، فروتنی ، پارسایی و عشق دور می سازد .

آیا میتوان اهورامزدا را آفریننده بیماری ها و خشکسالی ها دانست ؟

بیماری ها و پدیده های طبیعی مانند زلزله ، آتش فشان و خشکسالی از فرآیندهای طبیعی در هستی بوده که نباید آن ها را جلوه بد آفرینش به حساب بیاوریم .

مگر در گاتها گاههای نماز ۳ بار مشخص نشده است؟ پس چرا در ۵ نوبت نماز است؟

درگاتها نیایش کردن با دستهای برافراشته، با تنی پاک، روانی آرام، دلی شاد و برای خشنودی اهورامزدا به انگیزه همراهی با هنجارهستی اشا و با کردارنیک برای آباد ساختن جهان هستی پیشنهاد شده و چند بار هم در شبانه روز نیامده بلکه پیوسته است. خوشا آنان که دایم درنمازند بهشت جاودان ماوایش بید در زمان ساسانیان به ابتکار ماراسپند و با توجه به شرایط زندگی مردم آن زمان بخش هایی از خرده اوستا تنظیم شد و در شبانه روز ۵ بار سفارش به نمازخواندن گردیده است.

بهشت ودوزخ در دین زرتشت چگونه است ؟

در بینش اشوزرتشت ، اهورامزدا جهان هستی را بر مبنای نظم وهنجاری درست و نیک آفریده که اَشا نام دارد . در هنجار راستی ، اصل کنش و واکنش پیوسته وجود دارد . به عبارتی قانون عکس العمل بخشی از هنجار اَشا است که در مورد نیک اندیشی و بد اندیشی انسان نیز نتیجه میدهد . رفتار انسان ، هماهنگ با اندیشه او می تواند خوب و سازنده و یا عکس آن ویران کننده و بد باشد . بر پایة قانون اشا ، رفتار انسان در همین جهان به خودش باز میگردد و بهشت و دوزخ را برای او بوجود می آورد . پس بهشت یا دوزخ ، بازتاب طبیعی کردار انسان است . بهشت بـرگرفته از واژه « وَهیشتـم منـو » در اوستـا اسـت ، یعنی «بهترین منش» و دوزخ از واژة اوستـایـی « دروجو دِمانِه » آمده یعنی جایگاه دروغ و مکان تیره گون که در برخی سرودها نیز به صورت « اَچیشتم مَنُو » آمده یعنی « بدترین منش» بنابراین اهورامزدا بهشت و دوزخ را برای پاداش و یا آزار انسان در دنیای پس از مرگ نیافریده است بلکه واکنشی طبیعی برای رفتار انسان است که بر وجدان و روان او اثر میگذارد از این دیدگاه انسان که با اندیشه و رفتار خود توانایی ساختن دوزخ و بهشت را دارد توانایی کاهش دادن آنان را نیز خواهد داشت یعنی دوزخ برای انسان ، همیشگی نیست بلکه دیرپا و زمان داراست .

قـانـون اَشـا را کـه زرتشت به آن اشاره کرده با چه چیزی در ادیان دیگر برابر می دانید ؟

بیگمـان هـر دیـن بـه نـوعی جهـان بینی اشـاره می کند که با فرهنگ و تمدن مردم زمان پیامبر و با منطقه یی ویژه هماهنگی دارد و در این راه هر یک به نظم در زندگی اشاره کرده اند . بهر روی نگرش دین زرتشت به جهان هستی ، پیروی و پیوستن به قانون اَشا است در بینش او خداوند جان و خرد ، جهان را براساس هنجاری آفریده که بر تمام هستی حاکم است و هیچ پدیده یی از اتم تا کهکشان وجود نداردکه بر پایة این هنجار هماهنگ ، استوار نباشد پس انسان نیز باید خود را با هنجار هستی ، همگام و همراه سازد ، راستی ودرستی ، مهر و فروتنی و فروزة های نیک انسانی را در خود پرورش دهد .


برچسب‌ها: پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی,

بخوانید و بدانید و به سرزمین پارس و از ایرانی بودن خود لذت ببرید

به قلم :   منصور پارسی        چهار شنبه 23 فروردين 1391    17:39

آیا میدانید : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون

از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند

 


2-آیا میدانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند

 

3-آیا میدانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند

 


-4آیا میدانید : اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند

 


5-آیا میدانید : اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند

 


6-آیا میدانید : اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان

 


7-آیا میدانید : اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند

 


8-آیا میدانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند

 


9-آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند

 


10-آیا میدانید : اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند

 


-11آیا میدانید : اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی

 


-12آیا میدانید : اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی با 115 سرباز اختراع شد

 


13-آیا میدانید : اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند

 


-14آیا میدانید : اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایراینان بودند

 


-15آیا میدانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند

 


-16آیا میدانید : اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند

 


17-آیا میدانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند

 


-18آیا میدانید : اولین مردمانی که قاره آمریکا را کشف کردند ایراینان بودند( لشکریان داریوش بزرگ ) ، و کریستف کلمب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتادند

 


-19آیا میدانید : کلمه شاهراه از راهی که کورش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است

 


-20آیا میدانید : کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد

 


-21آیا میدانید : کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد

 


-22آیا میدانید : اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد

 


-23آیا میدانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد

 


-24آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد


-25آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .
-26آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو نقره را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .

-27آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )
-28آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان 518 - 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .
-29آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..
-30آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .
-31آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید .
-32آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند .
-33آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .
-34آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .
-35آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .
-36آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .
-37آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد .
-38آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
-38آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .
-39آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت .
*** داریوش در سال 521 قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم .. ***
 
 
 
 
 
این مطلب حتما نظر میخواد

برچسب‌ها: بخوانید و بدانید و به سرزمین پارس و از ایرانی بودن خود لذت ببرید,

لزوم شناخت تاریخ و تمدن ایران پیش از ماد

به قلم :   منصور پارسی        چهار شنبه 23 فروردين 1391    17:30

لزوم شناخت تاریخ و تمدن ایران پیش از ماد

 

 

آن‌چه نگارش این سطور را سبب گشته‌است نگرانی نگارنده از بررسی و پژوهش ناقص در زمینهٔ تاریخ ایران باستان است. منظور از این نقصان و کمبود،‌‌ همان کم‌کاری پژوهشگران درباره‌ی دوران تاریخی پیش از تشکیل دولت ماد است. دیدِ نادرستی که از آغازِ تاریخچهٔ ایران‌شناسی دربارهٔ آریا‌ها و نا‌آریا‌ها در فلات ایران، میان پژوهشگران وجود داشته است، زمینه‌ساز این بی‌توجهی به تاریخ‌ پیش از ماد گشته است.
عامل مهم دیگر، کمبودِ آگاهیِ منابعِ یونانیِ از تاریخ دیرینهٔ ایران در دورهٔ پیش از تشکیل دولت ماد است. این منابع که به گزاف و بیش‌ از حد موردِ اعتمادِ پژوهشگران است دربارهٔ تاریخ کهن‌تر ایرانی ناقص هستند و همین نقص، عامل مهم دیگری بر بی‌توجهی پژوهشگران بوده است.

مقصود ما از این مقاله، بررسی تبار‌شناختیِ مردمان ایران باستان نیست. ایشان چه آریایی باشند و چه نباشند در سرزمین و فلاتی زیسته‌اند و تاریخ، به جای‌گذاشته‌اند که همین سرزمین کنونی ایران و سرزمین‌های همسایه و هم‌پیشینه و هم‌فرهنگ آن، بوده است. این دوره از تاریخ که نگارنده، نامِ «پیش از ماد» بر آن‌ها نهاده است [۱] از بسیاری جهات، با فرهنگ پسین و موردِ توجهِ پژوهشگران، همسانی و یکرنگی و حتی یکسانی داشته است. در این مقاله کوشیده شده است تا به بررسی جلوه‌های مشترک فرهنگی و تاریخیِ تمدن‌های «پیش از ماد» با یکدیگر و با تمدن‌های پسین، بپردازیم تا بلکه از این رهگذر، خواننده را با اهمیتِ بررسی و شناخت فراگیر از همهٔ دوران-های تاریخ ایران [در این‌جا: دورهٔ پیش از ماد] آشنا کنیم و بدین منظور، برای هر یک از این تمدن‌ها، بخشی از مقاله را اختصاص داده‌ایم:

۱. در آغاز به تمدن ایلامی می‌پردازیم.
آ. دربارهٔ نام این تمدن، نکته مهم این است که ایرانیان، ایلامی‌ها را به نام اوجه Uja یا هوجه Huja می‌شناختند. این واژه در نام امروزی خوزستان به چشم می‌خورد. [۲] پس از طیِ دوران «پیشامدی» و در تمدنِ هخامنشی، می‌بینیم که پارسی‌ها در کتیبه‌های خود همواره، هنگامی‌که می‌خواهند مردم تحت سرپرستی خود را نام‌ ببرند از «خوزی‌ها» در آغاز و بلافاصله پس از «پارسی»‌ها و «پارتی»‌ها و «ماد»‌ها و‌گاه بلافاصله پس از «پارسی»‌ها یاد می‌کنند. [۳] همچنین این‌که یکی از پایتخت‌های هخامنشیان در شوش بود و شاهان هخامنشی در درازنای تاریخ خود در آن، کاخهای فراوانی ساخته‌اند، [۴] می‌تواند نشان‌دهندهٔ اهمیتِ تمدنِ «ایلام» و «شوش» [۵] برای فرمانروایان پارسیِ شاهنشاهی هخامنشی باشد. ضمناً کورش هخامنشی، بنیان‌گذار این حکومت، در بابل، خود را «شاهِ انشان» خوانده است. [۶] انشان از شهر‌های مهم «ایلام» بوده است. [۷] شهر باستانی «شاپورخواست» بعداً در دوره ساسانیان بر خرابه‌های خایدالو [=یکی از شهرهای مهم ایلام] بنا گردیده است.[۸]
ب. هیچ‌گونه آثار‌نژاد دورگه (نژاد زرد، سیاه و احتمالاً گونه غیر متعارف از‌نژاد سفید)، در لرستان و خوزستان و مناطق دیگر که پهنهٔ ایلام [۹] را تشکیل می‌داده، دیده نمی‌شود. افزون بر آن هیچ برخورد نژادی در کار نیست. کورش کبیر به راحتی خود را «انشانی» اهل ایلام یاد می‌کند. پارسی و انشانی در دید او یک مفهوم یگانه دارند. [۱۰] که این، نشان‌دهندهٔ نزدیکیِ نژادیِ مردم ایلام با دیگر ایرانیان می‌باشد. از سویی، دلایل زبان‌شناسی نشان از پیوند ایلامیان با دیگر اقوام باستانی دوران «پیش از ماد» دارد. زبان ایلامیان و کاسیان قرابت دوری با هم داشته‌اند [۱۱] چنان که برخی پژوهشگران از یک واحد زبانی به نام «ایلامی – کاسپی» نام برده‌اند. [۱۲] و می‌دانیم که زبان کاسی، نزدیکی‌ بسیاری با دیگر زبانهای ایرانی داشته است. [۱۳] پژوهشگر توانا، آقای سجادیه نیز در مقاله‌ای [۱۴] به بحث نزدیکی میان واژگان و دستور زبان ایلامی با زبان‌ها و گویش‌های رایج ایران امروزی پرداخته است. از دیگر ویژگی‌های مشترک تمدن ایلامی و دیگر تمدن‌های ایرانی، اهمیت نقش زن در جامعه است. در ایلام، مانند سراسر خاور زمین در روزگاران نخستین حوزهٔ فعالیت زن محدود به خانه نبود [۱۵] از جنبه‌های مشترک تمدن ایلامی و سومری، استفاده ایلامیان از نوشتار سومری برای نوشتن زبان خویش بوده است. [۱۶]
پ. در بحث هنر نیز، زمینه‌های مشترکی در دست داریم. در هنر هلتمتی که مراسمی را نشان می‌دهد هفت جنگجو در کنار یکدیگر گام بر می‌دارند. این هفت قیافه شبیه و یکسان‌اند. در این اثر هنری کوشش شده با تکرار افراد، اثر آن در بیننده تقویت شود. این شیوهٔ کار مورد علاقهٔ هیتیان و آشوری‌ها و سپس هخامنشیان قرار گرفت. [۱۷] مهم‌ترین نقش‌مایه را در هنر مذهبی ایلام، مار تشکیل می‌دهد و در سنگ یادمان «اونتش – گل» دو نمونه از این مار‌ها را می‌بینیم. در واقع مار از زمانهای قدیم روی اشیا و به ویژه مهرهای دوران سوم اور ظاهر می‌گردد [...] این نمونه‌ها چه به صورت طبیعی و چه به صورت نمادین از خدایی بسیار کهن نشان دارند که مار نماد او، اسیر او و جهان زیرین قلمرو اوست. [۱۸] حتی بعضی اوقات انسان‌های اساطیری هم با ترکیبی از انسان و مار دیده می‌شوند یا با سر انسان و بدن مار بر روی مهر دیده می‌شوند. علاوه بر این، نقش مار بر روی نقش برجسته کورانگون و استل کوتیک اینشوشیناک گال نیز به عنوان سمبل خدایان ایلام حجاری شده‌است. وجود نقش مار بر روی مهرهای استوانه‌ای، استل‌ها، نقوش برجسته و ظروف سفالی ایلامی نشانی از اهمیت ویژه مذهبی این نقش می‌دهد. [۱۹] که به دیدِ نگارنده، قابل سنجش با شاه استوره‌ای مندرج در شاهنامه و اوستا، یعنی «آژی دهاک» می‌باشد. ضمناً در بحث دین، می‌دانیم که تا وقتی که افراد حتی شاهان [ایلامی]، در نور زمین (روز) در حرکت‌اند، وفاداری ایشان متوجه خدای خورشید است [۲۰] که قابل سنجش با اهمیتِ خورشید در ادیان ایرانی است.

۲. در گام دوم از این گفتار، تمدن «اورارتو» را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.
آ. در این بخش، ابتدا به مبحث نام‌شناسی و نژاد‌شناسی اورارتویی‌ها می‌پردازیم. قدیمی‌ترین مأخذی که در این زمینه به دست آمده از متون کتیبه‌های آشوری به خط میخی است که در آن دولت مذکور، اورارتو نامیده شده است. [۲۱] نام اورارتو به گونهٔ «اوراشتو» در متن بابلی کتیبهٔ داریوش در بیستون به چشم می‌خورد اما در متن پارسی آن به جای آن نام، از واژه «آرمینا» استفاده شده است که این خود، نشان‌دهندهٔ یکی بودن ارمن‌ها و اورارتویی‌ها می‌باشد. [۲۲] به دیدِ نگارنده، واژهٔ اورارتو، از دو جزء «اور» به معنی «شهر» و «ارتو» برابر با «آرتا» و «ارد» اوستایی و پهلوی است که روی هم، معنای «شهر راستی و نظم» می‌دهد. جالب است که در گسترهٔ تمدن اورارتو، امروزه، شهری وجود دارد به نام «اردبیل» که آن هم از دو جز «ارد» [=که در نام تمدن اورارتو، به «ارتو» تبدیل می‌شود] و «بیل» [= که‌‌ همان villageاست: در زبانهای اروپایی به معنی شهر و آبادی بوده است و ریشه‌ای آریایی دارد.] ساخته شده و دقیقاً معنیِ «شهر راستی و نظم» می‌دهد.
نامهای اورارتویی و به ویژه نام ایزدان آن‌ها، به روشنی، ایرانی است که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
خُلد یا خالد = خُراد، خور. (نام ایزد)
ارد = ارت، ارد. (نام ایزد)
تیشبا = تیش‌بغ، تیش‌تر. (نام ایزد)
آرزاشکو (دژ) = ارزه، ارزاسپ.
و نامهایی چون «تیرآریا» که نام شهربانویی اورارتویی بوده و همچنین نام «منوئه» که یکی از پادشاهان زورمند اورارتو بوده است، همگی کاملاً ایرانی هستند. [۲۳] از نظر نژادی مردم اورارتو، دنبالهٔ قوم هوریانِ بین النهرین شمالی بودند. [۲۴] در مورد هوریان، در ادامه مقاله، گفتگو خواهیم کرد.
ب. به لحاظ تاریخی، اورارتو بیشتر درگیر جنگ و جدال با آشور بوده است. [۲۵] و قدرت اورارتو به آنجا رسید که در زمان پسر آرگیشتی، «سردوری»، در نیمهٔ سدهٔ هشتم پیش از میلاد، سخن از پیروزی‌های نظامی علیه آشور و گسترش قلمرو دولت اورارتو تا مدیترانه و چیرگی بر راه‌های مهم تجاری است [۲۶] ضمناً طبق اسناد آشوری، میان اورارتو‌ها وکیمری‌ها، در پایان سدهٔ هشتم پیش در آسیای مقدم جنگ رخ داد [۲۷] همهٔ این عوامل به علاوهٔ موقعیت جغرافیایی اورارتو در در غرب دریای مازندران، میان دریاچهٔ وان، دریاچهٔ ارومیه، دریچهٔ سوان، خم رود فرات تا اردبیل، و ارومیه در آذربایجان [۲۸] باعث شده بود تا هنر و دین ایرانی، هیتی و مصری، سوریه‌ای و آشوری [۲۹] و همچنین هنر سکایی [۳۰] با هنر اورارتویی در پیوند باشد.
ت. در بحث دین نیز، اقوام اورارتویی و هوری خدایان یکسانی داشته‌اند: «خدای اصلیهوری، «تشوبTisub» که با خدای اورارتویی «تایشه‌به Teishebe» و همچنین خدای اصلیهوری، «هه‌با Heba» با خدای اورارتویی «هوبا» دو‌به‌دو منطبق‌اند. نکتهٔ مهم دیگر در فرهنگ و تمدن اورارتویی، حضور خدایان ایرانی در دین اورارتویی است. در خدایان اورارتویی، جای نخست به «خالدی Haldi» که خدایی ایرانی است، تعلق دارد. ایشان، «خالدی» را از ایرانیان ساکن شهر ایرانی مصیصر Mussasaier (موسایسر یا موصاصیر = یا موجسیر امروزی) آن هم پس از تصرف این شهر اقتباس کردند. از سویی نام «باگبارتو Bagbarto» همسر خالدی نیز واژه‌ای ایرانی است که معنی آن همسر خداست در دین اورارتویی، خدا مجسمه، شکل یا تصویر نداشت بل‌که آن را با مظهر یا نشانه‌ای، نمایش می‌دادند این نکته می‌تواند نشانه‌ای از اقتباس از فرهنگ مذهبی اقوامی باشد که از سرزمین‌های شرقی به این منطقه وارد شده بودند. نشانهٔ خدایی خالدی که در پیشاپیش سپاهیان حرکت داده می‌شد، یک نیزه بود. چنین نشانه‌هایی در بالای بام پرستشگاه‌ها و در دو سوی دروازه آنجای داشت، نشانهٔ تندیس همسر خالدی به دست نیامده است. ایده بی‌تصویر بودن خدا به ادیانِ نخستینِ هند و ایرانی گات‌ها و ریگ ودا می‌رسد. در اورارتو «تشه‌با Tescheba» با گاو نر و خالدی با شیر در رابطه قرار داده می‌شد. اورارتوییان برای پاره‌ای از خدایان کم اهمیت تصویرهایی داشتند. [۳۱] ظاهراً کیش مردم اورارتو با کیش مردم آسیای مقدم قرابتی داشته است… دیگر از خدایان اورارتو که می‌شناسیم «آرد Ard» خدای مهر است. [۳۲]
ث. رگهٔ خاصی از زبان اورارتویی در زبان ارمنی وجود داشته و تاکنون نیز بخشی از آن حفظ شده است. می‌انِ زبان اورارتویی و هوریایی خویشاوندی وجود داشته است اما نمی‌توان آن‌ها را یکی دانست. [۳۳] قواعد هر دو زبان یکی است [۳۴] نکته مهم این‌که از روی آثار یافت شده در «توپراق-قلعه Toprak kala» که در نزدیکی شهر وان به دست آمده و به زبان اورارتویی است. [۳۵] در سالهای ۱۸۹۳ و ۱۸۹۶ میلادی م. و. نیکولسکی M. V. Nikolski به تفسیر و ترجمهٔ کلیهٔ نوشته-های اورارتو که تا آن زمان در اراضی روسیه به دست آمده بود، پرداخت. به سال ۱۹۰۰ میلادی مطالبی دربارهٔ متون اورارتو از طرف صندلچیان دانشمند ارمنی انتشار یافت. وی زبان اورارتو را از زبانهای هند و اروپایی [آریایی] شمرد [۳۶]

۳. در گام سوم، به سراغ سرمت‌ها که از اقوام‌های آریایی خارج از فلات ایران بوده‌اند، می‌رویم و پیوندهای مشترک فرهنگی آن‌ها را با دیگر اقوام ایرانی می‌پژوهیم.
آ. زبان سرمت‌ها جز زبانهای ایرانی [۳۷] و وابسته به زبان اوستایی بود. لااقل آن گروه از سرمت‌ها که هرودوت از آن‌ها نام برده و غربی‌ترین شعبهٔ سکا‌ها بوده، به یک گویش سکایی سخن می‌گفتند [۳۸] قبایل سرمتی گوناگون با لهجه‌های مختلف ایرانی سخن می‌گفتند [۳۹] سرمت‌ها مردمی ایرانی‌نژاد بودند [۴۰] و با سکا‌ها هم‌نژاد و مانند آن‌ها صحرانورد بوده‌اند با این وجود به طرز آشکاری از آنان جدا بوده‌اند. [۴۱] آنان با ماد‌ها، پارس‌ها و پارت‌ها پیوستگی نزدیکی داشتند. [۴۲] سرمت‌ها با اساطیر ایرانی نیز در پیوند هستند: در نوشته‌های اسطوره‌ای و دینی ایرانی، فریدون که شاه آریاییان بود، سرزمین خویش را میان ۳ فرزند خود سَلم، تور و ایرج بخش کرد نام سلم در نوشته‌های باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده است هر یک از بخشهای مُلک فریدون به نام فرمانروایانشان، سرمان، توران و ایران نام گرفته‌اند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و در لاتینی «سرمتای» آمده است [۴۳]
ب. با مطالعهٔ تاریخ و خاستگاه و دین سرمت‌ها، متوجه نزدیکی آن‌ها به لحاظ فرهنگی به سکا‌ها خواهیم شد. سرزمین سرمت‌ها در شرق از دریاچهٔ آرال تا رومانی و مجارستان امروزی در غرب ادامه داشت [۴۴] و بیشتر مردم سرمتی میان ولگای سفلی و رود دنی‌تر، بیابان‌گردی می‌کردند. [۴۵] سرمت‌ها در نخستین سدهٔ پیش از میلاد، سکا‌ها را از سواحل شمالی دریای سیاه عقب راندند و خود در آنجا نشیمن گزیدند. [۴۶] سرمت‌ها در زمانی‌که وارد صحنهٔ تاریخ شدند، در حاشیهٔ شرقی سکائیه باستانی می‌زیستند. هرودوت که نخستین شخصی است که از آن‌ها نام می‌برد، می‌گوید: «پس از عبور از رودخانه تانائیس Tanais دیگر در خاک سکائیه نیستیم، نخستین منطقه به سرمت‌ها تعلق دارد که از دریاچهٔ مایوتیس Maeotis آغاز می‌شود و نواحی شمالی را به مسافت پانزده منزل در برمی‌گیرد و همگی فاقد درختان وحشی یا کاشته‌شده هستند. [۴۷] نویسندگان باستان دربارهٔ ساختار اجتماعی سرمت‌ها کمتر سخن گفته‌اند اما بدون تردید، این ساختار، مانند ساختار زندگی و اجتماعی سکا‌ها بوده است. طوایف سرمتی برده نداشتند زیرا که هیچ نویسندهٔ باستانی از حضور بردگان در میان آنان سخن به میان نیاورده است. [۴۸]
آبایف به اختلاف دینی تورانیان و ایرانیان توجه کرده، و ضمنِ اشاره به عدم نفوذ آیین زردشت در باورهای دینی مردم اوستیا (آس‌ها) یادآور شده است که اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیره‌های ایرانی بودند که آیین زردشت به سرزمینشان راه نیافت [۴۹] سرمت‌ها به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و آن را ادامهٔ زندگی دنیوی خود می‌دانستند. این موضوع از مراسم تدفین و مشاهدهٔ وسایل درون گور‌ها معلوم می‌شود. [۵۰]

۴. در بخش پیشین، از سرمت‌ها و نزدیکی آن‌ها با سکا‌ها گفتیم. در این‌جا مشخصاً به خودِ سکا‌ها می‌پردازیم.
آ. سکستان (سیستان)، سگز (سقز)، ساکسن، ساسان (ساس) بازتابهایی از قوم سکاست. در شاهنام، «سام» و بازماندگانش نامدار‌ترین خاندان سکایی در ایران هستند [۵۱] سکاهای باختری، چندی بر ماد‌ها مسلط بودند و هیچ دور از ذهن نیست که در این مدت این دو زبان از همدیگر اثر گرفته باشند. این زبان با زبانهای مادی و پارسی یکسان نبوده اما تفاوت فراوانی هم نداشته است چنان‌چه هرودوت می‌نویسد که هووَخشتَر «پادشاه ماد»، با گروهی از سکاییان جنگجو که به پناه آورده بودند؛ به احترام رفتار کرد و دسته‌ای از کودکان ماد را به ایشان سپرد تا زبان خود را به آنان بیاموزانند. همین مورخ برخی از افسانه‌های ملی و داستانهای سکایی را دربارهٔ اصل و‌نژاد و تاریخ کهن این قوم آورده است. استرابون (جغرافیایی‌نویس یونانی سدهٔ نخست میلادی) به نزدیکی فراوان زبانهای سکایی و مادی و پارسی باستان اشاره کرده است. [۵۲]
ب. سکا‌ها از ترکستان امروزی و سیبری غربی آمده‌اند و کیمری‌ها را که در استپ‌ها و دشت‌های روسیه جنوبی می‌زیستند، بیرون راندند و خود در آنجا ساکن شدند و تا سدهٔ سوم پیش از میلاد، مالک استپ‌های روسیه بوده‌اند. [۵۳] دیاکونف اقوام تور را سکایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته است. آبایف با استناد به نوشتهٔ اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درست‌تر گفته شود، سکاییان دانسته، و یادآور شده است که وجود این نام و دیگر نامهایی از این‌گونه در میان سکاییان مفهوم و روشن است او اقوام سکایی را ایرانی می‌داند. [۵۴] رنه گروسه معتقد است که به گواهی علم نام‌شناسی، سکا‌ها به‌نژاد ایرانی تعلق داشتند اینان از ایرانیان شمالی بودند که به حالت صحرانوردی در موطن اصلی ایرانیان و استپ‌های ترکستان روسیهٔ کنونی می‌-زیستند و تا اندازهٔ زیادی از نفوذ تمدن مادی و آشوری و بابل دور مانده بودند [۵۵]
پ. چنان‌چه اشاره شد، سکا‌ها با ماد‌ها در پیوند بوده‌اند. در زمان پادشاهی «پارتاتوا Partatua» طبق منابع آشوری و یا «پرتوتیس Protothyes» به قول هرودوت، کشور سکاییان شامل بزرگ‌ترین بخش ایالتی بود که بعد‌ها به نام آترپاتن (آذربایجان کنونی) نامیده شد که مرکز آن در جنوب دریاچه قرار داشت. پادشاه مانای سلطنت آن را می‌شناخت، و به نظر می‌رسد که با ماد‌ها روابط نیکو داشته‌اند. زمانی‌که خشثریته، شاه مادی به آشور تاخت، از عقب مورد حملهٔ سکاییان تحت فرماندهی مادیس واقع شده و شکست یافت و در ۶۵۳ پیش از میلاد جان خود را از دست داد. سکاییان از این شکست استفاده کردند و به ماد هجوم بردند و به قول هرودوت ماد مدت بیست و هشت سال زیر سلطهٔ آن‌ها ماند (۶۵۳-۶۲۵ پیش از میلاد) [۵۶] بررسی تاریخ هخامنشیان و ساسانیان نیازمند دانستن تاریخ سکا‌ها است. داریوش نخستین لشگر کشی بزرگ خود را علیه سکاهای اروپا انجام داد (۵۱۲-۵۱۴ پیش از میلاد) او از تراکیه و «بسارابیBessarabie» کنونی وارد مرغزار‌ها شد. اما سکا‌ها با اتخاذ تاکتیکی ویژه، به جای پیکار به عقب‌نشینی می‌پرداختند و داریوش را به صحراهای خشک و بی‌آب و علف می‌کشاندند. اما داریوش با استفاده از هوش نظامی خود، به موقع از پیشروی دست برداشت و بدین سان، سکا‌ها برای سه سدهٔ دیگر صاحب روسیهٔ جنوبی ماندند. البته این لشکرکشی داریوش، موجب آرامش آسیای مقدم از حملات سکا‌ها شد [۵۷] خسروانوشیروان از سکایان کوچ نشین برای قوام لشگر خود استفاده کرد.[۵۸]
ت. چنان‌چه اشاره شد، میان دین سکا‌ها و سرمت‌ها اشتراک وجود داشته است. و آن هم ناشی از باورهای نخستین آریایی بوده است چرا‌که سکا‌ها در هزاره‌های دوم و اول پیش از میلاد، دارای دینی برخاسته از آیین کهنِ پرستشِ عناصرِ طبیعت همچون آسمان، خورشید و ماه بودند و سرداران و شیوخ هر طایفه، امور دینی و دنیایی آنان را در دست داشتند. [۵۹] دربارهٔ نزدیکی ساختار اجتماعی سکا‌ها و سرمت‌ها و همچنین نزدیکی هنر اورارتویی و سکایی، پیش‌تر سخن گفتیم.
ث. در میان سکا‌ها افسانه‌ای وجود داشته است که بر اساس روایت هرودوت این گونه بوده است که خیشی زرین و یوغی و پیاله‌ای که همهٔ آنان حاکی از تسلط بر کشاورزان و جنگجویان بود از آسمان فرو افتاد، فرزندان «تارگی تائوس Targitaus» برای برداشتن این اشیا قدم پیش نهادند، ولی هنگامی‌که دو فرزند بزرگ‌تر نزدیک می‌شدند، شعله‌هایی از زمین بیرون می‌جست که آنان را عقب براند. هنگامی‌که جوان‌ترین فرزند پیش آمد، شعله‌ها فرو نشست او آن اشیا را بر گرفت و پادشاه طایفهٔ سلطنتی «فالاتا‌ها Phalatae» و فرمانروای مردم «اسکولوت Scolot» شد. این پسر که «کولاکسیس Colaxis» نام داشت بعد‌ها کشور خود را میان سه فرزند خویش تقسیم کرد و سنت جنگویان به سه گروه تا چند قرن باقی ماند. [۶۰] این اسطوره نمی‌تواند جدا از داستان فریدون باشد در این اسطوره نیز بخش میانی بزرگ‌تر است و با اینکه دو بخش دیگر از حکومت اصلی جدا شده‌اند قدرت مرکزی را به رسمیت می‌شناسند [۶۱] این افسانه صورت دیگری از گونهٔ ایرانی فرهٔ ایزدی است که تنها نصیب پادشاه پرهیزگار می‌شد. [۶۲]

۵. کاسی‌ها نیز چون دیگران، پیشینهٔ فرهنگی مشترکی با تمدن‌های ایرانی «پیش از ماد» و «پسامادی» داشته‌اند.
آ. به لحاظ موقعیت جغرافیایی، بررسی تاریخ کاسی‌ها برای بررسی
‌ها، بایسته است. نام همدان پیش از عهد ماد‌ها «اکسایا Akessaia» بود که در آشوری «کار – کاسی Kar – kassi» به معنی «شهر کاسیان» است. کاسی‌ها بابل را گشودند و تسلط ایشان طویل‌ترین فتح خارجی است که در بین النهرین شناخته شده و مدت ۵۷۶ سال طول کشیده، و فقط در ۱۱۷۱ پیش از میلاد، سلطهٔ آنان به پایان رسیده است [۶۳] از این روی، برای بررسی تاریخ بابل نیز، نیازمند بررسی تاریخ کاسی‌ها هستیم. کاسی‌ها دست آخر توسط شوتروک ناهونته، پادشاه ایلام برای همیشه به سوی زاگرس رانده شدند. [۶۴] شواهد تاریخی نشان می‌دهد که کاسیان همزمان با تصرف بابل، بر کشور ایلام هم مسلط شدند و شهر شوش را مدت‌ها به تصرف خود در آوردند [۶۵] از این روی برای بررسی تاریخ ایلام نیز به دانستن تاریخ کاسی‌ها نیازمندیم. از سویی دیگر ایشان در گستره‌ای می‌زیسته‌اند [۶۶] که «گوتی‌ها» و «لولوبی‌ها» و دیگر اقوام «زاگرس‌نشین» سکونت داشته‌اند پس برای بررسی تاریخ این اقوام، تاریخ کاسی‌ها را باید پیش‌فرض داشته‌باشیم.
ب. کاسی‌ها بعد از استقرار در لرستان، سرزمین خویش را «کاشن Kashshen» نامیدند [۶۷] که به دیدِ نگارنده از دو بخش «کاش» به علاوه «شن» تشکیل یافته و بخش نخست نام این قوم و بخش دوم در زبانهای ایرانی به معنی خانه است و روی هم معنی «خانهٔ کاسی‌ها» می‌دهد.
کاسی‌ها از‌نژاد آریایی بودند [۶۸] با اندکی اطمینان می‌توان ایشان را از خویشاوندان فرمانروایان متأخر میتانی دانست [۶۹]) برخی کاسیان را با اقوام شمالی چون سکا‌ها، اسلاو‌ها، سارمات-‌ها [=سرمت‌ها] از یک‌نژاد دانسته‌اند. [۷۰] زبان کاسی‌ها غیر سامی بوده، نام خدایان آن‌ها با نام خدایان هند و اروپایی و یا آریایی تشابه داشته است، زبان آنان با زبان اقوام آریایی (هند و اروپایی) همانندی دارد [۷۱]) چنان که در نام برخی از شاهان کاسی مانند» آرتاتمه Artatama»،» شوترنه Shoutarna»، «توشرَته Toushratta»، ریشه‌های زبان ایرانی می‌بینیم [۷۲] زبان کاسی زبانی مستقل بوده، البته در نفوذ زبانهای هوری نیز قرار داشته و همچنین واژگان هند و اروپایی و نامهای هند و ایرانی زیادی میان کاسی‌ها و میتانی‌ها مشترک است [۷۳] این زبان ترکیبی از واژه‌های اصلی ساده و شاید از دور منسوب به زبان ایلامی بوده باشد [۷۴] دربارهٔ زبان کاسی‌ها می‌توان گفت که به زبان ایلامی ‌ها، نزدیکی داشته است [۷۵]
پ. یکی ازخدای کاسیان، شوریاش (سوریاش) نام داشت [۷۶]. که به معنای خورشید است و با واژهٔ «سوریای» هندی مرتبط است[۷۷] خدایان کاسی «شوکامانا» و «سومالیا» را می‌توان نگهبان خاندان پادشاهی کاسی دانست. نام این دو خدا در کتیبه‌ای منسوب به یکی از شاهان ناشناختهٔ کاسی در بغاز کوی آمده است. در این کتیبه، شاه خود را فرزند شوکامونا می‌داند. [۷۸] سومالیا را که به معنای خدای قله‌های کوهستان است، می‌توان با سیمالیا در زبان سانسکریت سنجید. خدای آفتاب کاسیان یعنی ماروتاش را با ماروت هندی یکی دانسته‌اند و همچنین، بوریاش خدای رعد و باران کاسیان با بوریای هندی یکی است. شیمالیا خدای قله‌های کوهستان نیز با هیمالیا سانسکریت و باگاس یا بوگاش کاسی امروزه نیز در فارسی به گونهٔ «بگ» یا «بغ» باقی مانده است.[۷۹]
از طرفی در میان آثار هنری کاسی‌ها، نشانه‌هایی از آیین مهرپرستی و عناصری از دین زرتشت دیده می‌شود. بنا بر نوشته‌های گیرشمن، در میان برنزهای لرستان دو تصویر وجود دارد که او آن‌ها را تصاویر سروش و اشی که در اوستا و دین زرتشت نامشان آمده، می‌داند[۸۰] دیاکونوف نیز اشاره-هایی در مورد نزدیکی اشیاء لرستان با موضوعات اساطیر کتاب اوستا دارد. [۸۱]
نام خدایان کاسی‌ها اینگونه بوده است: شیپاک Shipad، ساه Sah، هودا Huda، هاربه Harbe، کاششو Kashshu، دور Dur، شوگاب، شوکامونا که آن را خدای آتش زیر زمین دانسته‌اند، هالا Hala یا گولا Gula، خدایان حاصلخیزی کامول Kamull و می‌ری‌زیر Mirizi، شیخو یا شیحو، خدای خورشید ساخ Sax یا شوریاش، خدایان جنگ ماراتاش و گیدار Gidar، باگاس، ایزد «سروش» و ایزد بانوی «اشی» که ذکرشان گذشت. [۸۲]
نام ایزدان کاسی‌ها،‌‌ همان ایزدان هند و ایرانی است، نشان می‌دهد که حضور آریایی‌ها در سرزمین و فلات ایران از هزارهٔ پنجم ق. م هم به عقب‌تر می‌رود. [۸۳]
ت. از بررسی آثار هنری کاسیان می‌توان دریافت که ساکنان باستانی لرستان به معابد و پرستشگاه-‌ها می‌رفته‌اند و در پیشگاه ایزدان و خدایان خویش به نیایش می‌پرداختند و برای بر آوردن خواسته-‌ها و نیازهای خویش، هدایایی پیشکش می‌کردند. یکی از این معابد که توسط دکتر اریخ اشمیت در پانزده کیلومتری شرق شهرستان کوهدشت جای‌گرفته، کاوش شده است. و از این مکان اشیای فلزی بسیاری بدست آمده که نامدار‌ترین آن‌ها مربوط به سرسنجاق‌های نذری است که در واقع می‌له‌هایی هستند که سر آن‌ها به صفحهٔ مدور و پهنی ختم می‌شود و بر روی این صفحهٔ فلزی تصویر زنی نقش شده است. این نقش را دانشمندان ایزدبانوی اشی Ashi نامیده‌اند. از سر سنجاق‌ها، زنان آن روزگار جهت بستن سر و آرایش مو استفاده می‌کردند و همچنین در روز زیارت، در پرستشگاه‌ها آن را پیشکش می‌نمودند. از آنجا که اشی، ایزدبانوی باروری و بارداری و زایش است، زنان باستانی برای رسیدن به خواسته‌های خویش از جمله ازدواج و زادن فرزند، سر سنجاق‌ها را پیشکش او می‌کردند. بر روی صفحهٔ یکی از این می‌له‌های نذری، ایزدبانو را در حالت به دنیا آوردن فرزندی می‌ببینیم و او در‌‌ همان حال با دو دست شیر خود را نثار می‌کند. نکتهٔ جالب توجه اینکه هنوز هم در میان مردم ایلات و روستاهای لرستان زنان باردار و مادران به همین شیوه، فرزند خود را به دنیا می‌آورند، ولی باید گفت که این شیوه با توجه به پیشرفت دانش پزشکی، روز به روز کاربرد خود را از دست می‌دهد. [۸۴]
ث. از بازبینی آثار برنزی لرستان می‌توان به سبک و شیوهٔ پوشش و آرایش کاسی‌ها پی برد. [۸۵] تندیس «دو-سو-تیر-کاری» خنجری دارد که به نوارهای برجسته‌ای آراسته شده و ترکشی نیز در پشت مجسمه آویزان است که به وسیلهٔ نوارهای چرمی به پشت بسته شده و این نوار‌ها روی سینه به هم متصل‌اند. روی نقوش تخت جمشید سواران «مادی»، شمشیرهای خود را به همین شیوه به گردن آویزان کرده‌اند. [۸۶]

۶. در این بخش، به لزوم شناخت کیمری‌ها می‌پردازیم.
آ. تاریخ ایشان مربوط به تاریخ دیگر تمدن‌های ایرانِ پیش از ماد می‌شود. برای نمونه کیمریان، که قومی جنگجو و ساکن در جنوب روسیه بوده‌اند از اواخر سدهٔ هفتم از قفقاز عبور کرده و وارد آسیای غربی شده بودند و بر ضد اربابان اورارتویی خود سر به شورش برداشتند. [۸۷] همچنین گیرشمن کیمریان را از اقوام ایرانی‌الاصل می‌داند که همراه سکا‌ها به آسیای صغیر، سوریه و فلسطین پیشروی کردند. [۸۸] به لحاظ جغرافیایی نیز سکا‌ها و کیمری‌ها به یکدیگر نزدیک بودند مرغزار‌ها و دشت‌های شمال دریای سیاه که در تصرف کیمری‌ها بود، سکونتگاه سکا‌ها گردید و آنان جای کیمری‌ها را گرفتند [۸۹] البته برای بررسی تاریخ پسامادی نیز، نیازمند شناخت کیمری‌ها هستیم چرا که سیندی‌ها (sindians) نیز قوم دیگری از کیمری‌ها بودند که شاید بعد‌ها در افسانهٔ آلسکاندر مقدونی با سندی‌های هندوستان اشتباه گردیدند. برخی از یادمانهای کیمری‌ها بسیار همانند با هنر نامدار لرستان است [۹۰]
ب. ایدت پرادا از قول گیرشمن می‌گوید که مفرغ‌های لرستان منسوب به کیمری‌هاست [۹۱] معمولاً زبان کیمری‌ها را تراکیایی یا ایرانی می‌دانند، و یا لااقل، حکام و فرمانروایان ایرانی داشتند نام مشهور‌ترین فرمانروایان آن‌ها مانند «تئوسپا Teuspa»، «توگدامه Tugdamme»، که هرودوت آن را «لوگدامیس Lygdamis» می‌نامد و فرزندش سانداخشترا Sandakhsatra، ایرانی بود [۹۲] همانندی «تئوسپا» با «توس» یا «تهماسپ» چشمگیر است. [۹۳] زبان کیمری‌ها غالباً با زبان سکایی‌ها یکسان بود. [۹۴]

۷. گوتی‌ها نیز از از اقوام و تمدن‌هایی بوده‌اند که پژوهشگران ایران‌شناسی کمتر بدان‌ها توجه نشان داده‌اند.
آ. برای بررسی
نیازمند شناخت گوتی‌ها هستیم. ایشان مردمانی بوده‌اند که در‌‌ همان هزارهٔ سوم و دوم پیش از میلاد در شرق و شمال غربی منطقهٔ سکونت لولوبی‌ها (در منطقهٔ آذربایجان و کردستان) می‌زیسته‌اند. [۹۵] همچنین محل سکونت آن‌ها، در شمال، شمال غربی و شمل شرقی لولوبی‌ها، ذکر شده است. [۹۶] پس برای شناخت هر‌چه بهتر لولوبی‌ها، شناختِ گوتی‌ها نیز بایسته است. نکتهٔ مهم آن‌که در هزارهٔ اول پیش از میلاد، همهٔ اورارتوییان و مردم مانّا و ماد را «گوتی» می‌نامیدند. [۹۷] شناختِ گوتی‌ها برای شناخت تاریخ‌ می‌ان‌رودان [که با تاریخ ایران همبسته است] نیز ضروری است. گوتی‌ها در مجموع، با ۲۰ یا ۲۱ پادشاه، ۱۲۵ سال بر بین-النهرین فرمان راندند [۹۸] نکتهٔ مهم، اتحاد گوتی‌ها با لولوبی‌ها برای شکست بابل است. [۹۹]
ب. به لحاظِ زبان‌شناختی، مدارک کم و بیش موثقی دربارهٔ زبان این اقوام در دست است که نشان می‌دهد که زبان آن‌ها منحصراً به عیلامی مربوط بوده [۱۰۰] و خویشاوند آن؛ اما متمایز از آن بوده است. زبان گوتیان تا اندازه‌ای به زبان هوریاییان نزدیکی داشته است، به ویژه ساختار آوایی اسامی شناخته شدهٔ گوتی مؤید این نکته است. [۱۰۱]

۸. بالا‌تر از قومی به نام لولوبی‌ها نام بردیم، در اینجا بحث را بیشتر باز می‌کنیم.
آ. لولوبی‌ها در هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دارای حکومتی بودند که از کوه‌های بخش علیای رود دیاله تا دریاچهٔ ارومیه ادامه داشته است. [۱۰۲] آن‌ها در نواحی جنوب دریاچهٔ ارومیه مستقر بودند [۱۰۳] و از این روی، برای بررسی زمینه‌های تشکیل دولت ماد، نیازمند دانستن پیشینهٔ لولوبی‌ها هستیم. ضمناً تاریخ می‌ان‌رودان با نام لولوبی‌ها گره خورده است. لولوبی‌ها که در هزارهٔ سوم پیش از میلاد تحت فشار دولتهای میان رودانی قرار داشتند [۱۰۴] و نام سرزمینشان در رساله‌ای جغرافیایی که دبیران بعد از ساراگن دربارهٔ گسترهٔ امپراتوری او نوشته‌اند، به چشم می‌خورد. [۱۰۵] در زمان نرم‌سین، پادشاه بابلی که پادشاهان «شیموروم Shimurrum» و «نمر Namar» را شکست داده بود، با بابل، همسایه شدند. میان لولوبیان و نرم‌سین در درهٔ تنگی به نام «کوه سیاه» که امروزه «گذرگاه کفار Pagan،، s pass» خوانده می‌شود و در جنوب شهر زور قرار دارد، جنگ رخ داد و لولبیان شکست سختی خوردند. [۱۰۶] از آنجا که قدرت نارام سین و پسرش «شارکالی شاری Sharkalisharri» به ضعف گرایید و پوزور – اینشوشیناک Puzur – Inshushinak ایلامی کوشید تا «سلطنت چهار کشور جهان» را تشکیل دهد، لشکریان ایلامی یک سلسله عملیات جنگی انجام دادند که بیشتر در خاک هوریانی‌ها و لولوبیان بود [۱۰۷]
ب. لولوبی‌ها به زبانی که با عیلامی خویشاوند اما از آن متمایز بوده، صحبت می‌کردند [۱۰۸] در دو اثر نارام سین و نقش برجستهٔ «آنوبانی‌نی» تا اندازه‌ای سیما و لباس مردم ماد به چشم می‌-خورد. در لوح نارام سین، لولوبیان لباسی سبک و یا دامن بر تن دارند و پوست ابلقی بر شانه افکنده‌اند و این خود، در هزارهٔ اول پیش از میلاد، لباس مردم مانّا، و و ماد غربی و کاسپی‌ها (به قول هرودوت) بود. [۱۰۹]

۹. تمدن درخشان دیگر، تمدن میتانی است.
آ. حکمرانان میتانی، با خویشاوندان نزدیک خود، زنجیری در طول خط «هلال حاصیل خیز» ی که از زاگرس به آسیای صغیر می‌رفت و از شمال سوریه می‌گذشت، تشکیل دادند. [۱۱۰] دولت ایشان در شمال شرقی می‌ان‌رودان و در سرزمینی که از کرکوک تا کوه‌های زاگرس، از آشور تا مدیترانه (سوریه) را در برمی‌گرفت. [۱۱۱] افزون بر خاستگاه و قلمرو، تاریخ میتانی‌ها نشان دهندهٔ اهمیت بررسی تمدن آن‌هاست. میتانی‌ها با هوریان ممزوج شده و پادشاهی میتانیرا تشکیل دادند، و سلطنت خود را نه تنها در بین‌النهرین شمالی توسعه دادند، بلکه آشور را محدود کردند و با الحاق دره‌های زاگرس شمالی – که مسکن قوم گوتی بود – به قلمرو خود، قدرت خویش خویش را تثبیت نمودند. بهترین دوران این پادشاهی در حدود سال ۱۴۵۰ پیش از میلاد بود: مصر متحد او گردید، و مقتدر‌ترین فراعنه با دختران پادشاهان میتانیازدواج کردند. اما اغتشاشات و رقابت‌های اعضای خاندان سلطنتی باعث تضعیف کشور گردید، چنان‌که دیگر نتوانست در برابر قدرت متزاید دولت ختی (هتی) استقلال خود را حفظ کند [۱۱۲] «اونگناد Ungnad»، اقوام ماندا و ماد را با میتانی‌ها مربوط می‌داند.[۱۱۳]
ب. انکار وجود عناصر هند و اروپایی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد در آسیای مقدم، به ویژه در میان ساکنان میتانی، کاری ساده‌لوحانه است [۱۱۴] در آثار یافت شده در الامرنا، بغازکوی، نوزی، آلالاخ چهارم نام‌ها و واژگان آریایی تا آغاز سدهٔ پانزدهم به دست آمده‌اند. در یافته‌های باستان‌شناسی، اشیا با ریشهٔ آریایی و عوامل زبان ودایی (هندی) دیده می‌شوند. هورزنی، آثار زبان‌های بسیار نزدیک به زبان سوباری (Subari) یا قبایل آریایی میتانیزمان‌های قدیم را با خط هیروگلیف موهنجودارو (دره رود سند) در یک مهر یافت. [۱۱۵] در رساله‌ای دربارهٔ تربیت اسب از «کی کولی Kikulli» از میتانی، بعضی اصطلاحات فنی دیده می‌شود که پس از تجزیه و تحلیل، پاره‌ای عناصر وابسته به سانسکریت در آن مشاهده شده است. به این زبان، متنی وجود ندارد ولی وجود چندین کلمات پراکنده، گواه بر آن می‌باشد که به زبان مزبور در روزگار هیتی‌ها تکلم می‌شده است. [۱۱۶] در معاهده‌ای که بین پادشاه ختیان (هیتیان) و حاکمی از مردم میتانیمنعقد شده، نام می‌تره Mithra (مهر)، وارونه Varuna، ایندره Indra، و نستیه Nasstia یاد شده، که همه خدایانی هستند که در میان خویشاوندان نزدیک میتانیشناخته شده بوده‌اند [۱۱۷]

۱۰. تمدنِ هوری‌ها نیز از دیگر تمدن‌هایی است که کمتر بدان توجه شده‌است.
آ. مردم هوریانی از زادگاه‌های خود در منطقهٔ کوهستانی جنوب دریای خزر، بتدریج به سوی جنوب و غرب از حدود ۲۳۰۰ ق. م. به بعد، به حرکت در آمدند و در هزارهٔ دوم ق. م به صورت گروه-های متشکلی، چندین دولت نیرومند در مجاورت آبهای شمالی فرات و رودخانه «خابور» تشکیل دادند. [۱۱۸] هوریاییان که در آغاز هزارهٔ دوم پیش از میلاد به سوریه نفوذ کرده بودند، ظاهراً نوعی پیوند با هکسوس‌ها، که در پایان سدهٔ هجدهم پیش از میلاد به مصر تاخته بودند، داشتند [۱۱۹] ایشان در کشور هیتیان نیز از نفوذ بالایی برخوردار بودند. [۱۲۰] و در زمان هانتی لیس اول (پادشاه هیتی‌ها) به دو شهر «نریک Nerik» و «تی‌لیورا Tiliura» حمله بردند و آن را با خاک یکسان کردند. [۱۲۱ [هوریان پیوند فرهنگی قوی نیز با اورارتوییان داشتند [۱۲۲]
ب. ادیان هوریان و هیتیان بر روی هم اثر متقابلی داشتند. در زمینهٔ افکار هنری هوریان، شکل خدایان هیتیان و همچنین تأثیرات فرهنگ و ادیان شمال سوریه دیده می‌شود. در فرهنگ و ادیان هوری، خورشید یک ایزد بانو است همچنان‌که امروزه نیز در ایران، خورشید را زن می‌دانند. [۱۲۳] رسوم و آیین‌های هوریان نیز به کشور هیتیان نفوذ کرده بود [۱۲۴] به لحاظ زبان‌شناسی نیز زبان هوریانی با «اورارتویی» خویشاوندی نزدیک داشت. [۱۲۵]

۱۱. و اما دست آخر می‌رسیم به تمدن هیتی‌ها که پیش‌تر به نام آن‌ها اشاره شد.
آ. دولتهای هیتیایی شاید تا اندازه‌ای احساس پیوستگی نژادی یا فرهنگی با «اورارتو» می‌-کردند [۱۲۶] در نزدیکی شهر باستانی کادِش که امروزه به آن «تل‌نبی Tell Nebi» گفته می‌شود، در سال ۱۸۲۶ پیش از میلاد جنگ سختی بین هیتی‌ها و مصریان اتفاق افتاد [۱۲۷]. هیتیان تا بابل هم به تاخت و تاز پرداختند و آن شهر را تصرف و غارت کردند. هیتی‌ها پس از ضعف موقت، در نیمهٔ دوم هزارهٔ دوم پیش از میلاد، مجدداً قدرت بسیار به دست آورند و در نتیجه عده‌ای از دول همجوار را از بین بردند، از جملهٔ آن‌ها پادشاهی هوریان [و میتانی‌ها] است [۱۲۸] فریژیان، ارمنیان، تراکیان، می‌سیان واقوام بالکان به شاهنشاهی ختی در آمدند و آن را تخریب کردند. [۱۲۹]
ب. دربارهٔ نزدیکی و پیوند دین هیتی‌ها و هوری‌ها پیش‌تر صحبت شد. هیتیان نیز مانند دیگر اقوام آریایی، گاو را گرامی می‌شمردند. و همچنین خدایان آن‌ها، مظاهر نیروهای طبیعت‌اند و سلطنت موهبتی است که این خدا (خدایان) به افراد می‌عنی اعطا می‌کند [۱۳۰] که به دید نگارنده قابل مقایسه است با فره ایزدی در اوستا.
پ. خصوصیت هند و اروپایی زبان هیتی قطعی است [۱۳۱] زبان ایشان با زبان‌های پیرامون دریای مازندران خویشاوند است. وجود اعداد آریایی در متون آخایی، حضور اقوام آریایی را در می‌ان‌رودان، در هزارهٔ دوم و در زمان‌های قدیم در آسیای صغیر، ثابت می‌کند. معروف‌ترین و مهم‌ترین نوشته به زبان آخایی، که در آن اعداد و مفاهیم و واژگان آریایی دیده شده‌اند، متنی دربارهٔ تربیت اسب است. همچنین شباهت واژگان آخایی از دیدگاه ریشهٔ واژگان هیروگلیف با واژگان هندی، برای نمونه شباهت واژهٔ آخایی «پاده Pade» با واژهٔ هندی «pad، Pes، Pedis» به معنی پا، نکتهٔ قابل توجهی است. این واژه شبیه واژهٔ «پا» در فارسی امروزی نیز هست. [۱۳۲] امروزه در این‌باره هیچ نوع ابهام و تردیدی باقی نیست که زبان هیتی از زبان‌های آریایی است که از قدیمی‌ترین ایام، از سایر زبان‌های این خانواده جدا شده است. [۱۳۳] نام‌های شاهان هیتی‌ها ایرانی هستند، نام-های «آرتاتاما Artatama» و «توشراتا Tushrata» و «می‌تواسا Mitwasa» دست کم، بخشی ایرانی هستند [۱۳۴] به باور نگارنده، نام نخست که از دو جز «آرتا» و «تاما» ساخته شده به معنی «تخمهٔ آرتا» یا «تخمهٔ آشا» است.
هیتی‌ها برای نوشتن اسناد تاریخی و الواح گلی خود از خط میخی استفاده کرده‌اند. [۱۳۵] در زمینهٔ هنر نیز پیوندهایی میان هنر هیتیایی با هنر هوریایی و ایلامی دیده می‌شود [۱۳۶]

با مرور آن‌چه آورده شد متوجه می‌شویم که تمدن ایران، این‌گونه نبوده است که به ناگاه از دوره‌ای [ماد و هخامنشی] به ناگاه سر در بیاورد و بر تارک دنیا بتابد. بل‌که پیشینه‌ای به بلندای آن‌چه گفته شد، دارد. این تمدن، پیوسته بوده است و دوره‌های گوناگون تاریخی آن هر یک، در جهت تکامل دوره‌های پیشین گام برداشته است. مهم‌ترین نکته در بررسی تمدن‌های دورهٔ پیشمادی، پیوند تنگاتنگ این تمدن‌ها با یکدیگر در زمینه‌های گوناگونی تاریخ، زبان و ادبیات، هنر، ادیان و آیین‌ها، بوم-‌شناسی و فرهنگ‌شناسی می‌باشد که در این نوشتار، تلاش اصلی نگارنده در نشان‌دادن همین پیوند این تمدن‌ها و پیوستگی آن‌ها با تمدن‌ها پس از تشکیل دولت ماد، صرف شد.
آن‌چه در این یازده بخش گفته شد، برای آشنایی کلی خواننده با تمدن‌ها و اقوام پیش از ماد‌ای که کمتر به آن‌ها توجه شده است، بود. البته پر‌واضح است که تمدن‌های درخشان دیگری نیز در دوران پیش از تشکیل ماد در فلات ایران و پیرامون آن، وجود داشته‌اند اما برای پرهیز از به درازا کشیده-شدن سخن ناچار به کوتاه کردن سخن گشتیم. باشد که همه‌ی این یازده تمدن را در فرصت مناسب شکافته و جزییات آن‌ها را وارسی کنیم. ضمناً به دیگر تمدن‌ها که در این‌جا به آن‌ها پرداخته نشد از جمله تمدن درخشان سومر، بپردازیم. بخش دیگری از تمدن‌ها مانند تمدن جیرفت و تمدن سیلک، فعلاً فقط در حوزهٔ باستان‌شناسی مانده‌اند که شایان توجه است تا داده‌های بیشتری از ایشان منتشر شود تا برگه‌های ناخوانده از تاریخ ایران خوانده شود و فروغِ روشنایی بر تاریکی این بخش پر اهمیتِ تاریخ ایران تابانده شود.

 

پانویس
۱. البته این نامگذاری برای این نیست که نگارنده این دو دوره را به لحاظ تاریخی جدا از هم می‌داند بلکه برای بررسی بیشتر دورهٔ پیش از ماد، نیازمند نامگذاری برای آن هستیم.
۲. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایرات، رویه ۲۱۰.
۳. برای نمونه، بنگرید به: D B-ستون ۱، همچنین D Pe-بند ۲، D Na-بند۳، D Se-بند۳، X Ph-بند۳.
۴. می‌توان به کاخی که در داریوش در شوش بنا کرد اشاره کرد، برای آگاهی بیشتر بنگرید به: D Sf-بندهای ۷ تا ۱۴ و D Sj-بند۳ و همچنین کاخی که خشایارشا در این شهر بنا کرد، بنگرید به: X Sc-بند۲. همچنین داریوش دوم اشاره می‌کند که پدرش، اردشیر در شوش، کاخی بنا کرده است: D۲ Sb-بند ۲. کاخی که اردشیر دوم ساخته است: A۲ Sd- بند۲.
۵. شوش از شهرهای قدیمی ایلام بوده است. بنگرید به: ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۲۹.
۶. مقاله زبان ایلامی: پیوستگی و وابستگی با دیگر زبان‌های ایرانی، دکتر سید محمد علی سجادیه، در آستانه فردا، دوره جدید-سال ششم (۱۳۸۰)، شماره ۵۵، رویه ۲۵.
۷. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۳. تاریخ ماد، رویه ۱۰۰. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۰.
۸. لرستان و ت
برچسب‌ها: لزوم شناخت تاریخ و تمدن ایران پیش از ماد,

ایرانیان اولین کسانی که سوار اسب شدند.

به قلم :   منصور پارسی        دو شنبه 7 فروردين 1391    16:23

اسب اولین بار در حدود 4000 سال قبل از میلاد در اوکراین اهلی شد و تنها استفده آنها از اسب ، بستن به چرخ دستی برای کشیدن وسایل سنگین بود. در حدود 2000 سال قبل از میلاد ایرانیان باستان اولین کسانی بودند که سوار اسب شدند و اسب سواری کردند.اسب  برای ایرانیان باستان.بسیار مهم بود و آنها علاوه بر اینکه از گوشت اسب استفاده می کردند، برای سواری و نیز حمل بار از اسب استفاده می کردند ،همچنین ایرانیان باستان از اولین و مشهورترین کسانی بودند که به  تربیت اسب مشغول بودند.

 

 

 

ادامه مطلب را به هیچ وجه از دست ندهید


برچسب‌ها: ایرانیان اولین کسانی که سوار اسب شدند ,
ادامه مطلب

سال نو مبارک

به قلم :   منصور پارسی        یک شنبه 6 فروردين 1391    14:46

برچسب‌ها: دوستدارهميشگي شما منصور,

شهر بزرگ پارسه

به قلم :   منصور پارسی        یک شنبه 6 فروردين 1391    12:26


 

هر درگاه دارای دو نگاره است كه در دو طرف به صورت تصویر آینه‌ای رو به روی هم قرار دارند. ظاهراً اتاق های دو طرف ایوان حمام یا دستشویی بوده است. در هر درگاه اتاق ها دو نگهبان نیزه دار ایستاده اند، كه به بیرون درگاه، یعنی به ایوان، نگاه می كنند. در دست نفر اول هر درگاه، سپری بافته شده از چوب بید قرار دارد.

 

در ورود به تالار اصلی با نگاره ی شاه مواجه می شویم كه در حال ترك كاخ است. روی سر تاج طلای بلندی با لبه ای كنگره دار دارد و جعد مو، كه روكشی از فلز داشته، به وضوح پیداست. از سوراخ های كوچكی كه روی گردن و سینه و یا روی مچ شاه است معلوم می شود كه او گردن بند و دست بند داته است. دو ملازم، با قدی به مراتب كوچكتر، شاه را همراهی می كنند. در دست یكی از این دو، كه ریش دارد، یك چتر آفتابی است تا وقتی شاه كاخ را ترك میكند، از تابش خورشید در امان باشد. ظاهراً این ملازم از نظر مقام از دیگری بالاتر است، زیرا كه در هر دو درگاه پیش از آن دیگری قرار گرفته است. نفر دوم بدون ریش است، با یك دست مگس پرانی را روی سر شاه نگه داشته و روی دست دیگر حوله ای انداخته است. در هر طرف این نگاره یك نبشته ی سه زبانی وجود دارد. ترتیب این نبشته ها طوری است كه متن فارسی از دو طرف، اولین نبشته ای است كه در وسط و متن بابلی رو به داخل است: « داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ویشتاسب هخامنشی این كاخ را ساخته است »

 

آن روزها هم مانند امروز داریوش به هر بیننده ای تفهیم می كند كه تصاویر، نوشته ها و تمامی كاخ به فرمان او ساخته شده است. باید فراموش نكنیم كه این نبشته، همان نبشته ای است كه ف. گروته فند به كمك آن توانست برای نخستین بار خط میخی فارسی باستان را بازبخواند.

 

از تالار اصلی، دو در به طرف شمال، به دو اتاق بزرگ كه سقف هر كدام بر چهار ستون لمیده بود، گشوده می شود. نگاره های هر دو در یكی است. دوباره با شاه روبرو می شویم كه این بار در حال وارد شدن از اتاق های درئنی به تالار است. در این جا هم گردن بند و دست بند به چشم می خورد و شاه تاجی بر سر دارد كه در اصل پوششی از ورقه ی طلا داشته است. وجود شیاری مثلثی شكل روی چانه ی داریوش جلب توجه میكند. ظاهراً ریش شاه در این نگاره از جنس دیگری بوده است: از سفالی مخصوص به رنگ آبی مصری ویا حتی از سنگ لاجورد، در هنر هخامنشی رنگ آبی ریش بسیار مورد توجه بوده است و قطعات زیادی از آن در صفه ی تخت جمشید پیدا شده است. شاه را همان ملازمان درگاه جنوبی همراهی می كنند. الا این كه این جا در درون كاخ، نیازی به چتر آفتابی نیست. ملازم ریش دار – چون چتر ندارد – دست هایش را روی هم گذارده است. ظاهراً این ژست مخصوص همه ی خدمتكارانی است كه در حال گوش به فرمانی بودند. در زمان شاهان بعدی هخامنشی به این رفتار بیش از پیش توجه می شود.

 

حتما ادامه مطلب را ببینید 


برچسب‌ها: شهر بزرگ پارسه,
ادامه مطلب

سال 1391

به قلم :   منصور پارسی        شنبه 5 فروردين 1391    18:27
 

سال 1391 را به تمامی شما عزیران تبریک میگم و از خدا میخوام که در تمامی مراحل زتدگی در پناهش موفق باشید و سالی سرشار از موفقیت داشته باشید

 

                                 برآمد باد صبح و بوي نوروز 

                                         به کام دوستان و بخت پيروز 

                              مبارک بادت اين سال وهمه سال 

 

                                                                        مبارک بادت اين روز وهمه روز 


راز گشایی عید باستانی نوروز:.

به قلم :   منصور پارسی        شنبه 27 اسفند 1390    11:6

راز گشایی عید باستانی نوروز:.

 



 

 مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ ریشه قداست هفت به بابل بر می گردد؛ ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بوند،‌مثل تقویم مصری، ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا »دی« بوده است. بعدها تقسیم بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است،‌ ولی هفته نیست. زرتشتی ها هفته نداشتند، ‌مانوی ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند. آیا ریشه هفته قدیمی تر از تورات است؟ احتمالا تقسیم بندی هفته مربوط به سامی هاست ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران،‌ تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی 365 روز. البته کبیسه راهم حساب می کردند ظاهرا دو تقویم یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند. ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟ عدد سی با نماد سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیر آریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی 12 روز را به عنوان »اکی تو« جشن میگرفتند و مجستمه های خدایان را تطهیر می کردند. روز سیزدهم را که نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می گرفتند. آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار می شد؟ بله نوروز بسیار مفصل جشن گرفته می شد و شاید یکی از کاربردهای تخت جمشید برگزاری جشن و آیین های نوروزی در آن بوده است. جشن گرفتن نوروز از کی در ایران آغاز شده است؟ نوروز باید جشنی مربوط به قبل از آمدن آریایی ها باشد. با کشفیات جدید این نکته بیشتر روشن شده که در ایران و در این سرزمین اقوامی زندگی می کرند که دارای فرهنگی خیلی قدیمی و ریشه دار بودند. این طور نیست که ما نوروز را از بین النهرین قرض کرده باشیم، ولی آنچه سند و مدرک داریم از بین النهرین است. آنها پیش از ما وارد دوره تاریخی شده بودند و تاریخ داشتند. به هر حال دست کم از دو سه هزار سال قبل ایرانیان نوروز را جشن می گرفته اند. احتمالا جشن نوروز با آیین های »ازدواج مقدس« باید ارتباط داشته باشد. تصور می شده که الهه بزرگ یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب می کرده و با او ازدواج می کرده است. در واقع کاهنه ای به نیابت از الهه با شاه ازدواج میکرد. عمـو نوروز و حاجی فیروز از کجا آمده اند؟ آیا داستان های فرعی ای هستند که در طول زمان به نوروز اضافه شده اند؟ عمـو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند، خیلی هم اصلی اند. داستان عمـو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمـو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. در واقع آن زن بی نام(سال) عاشق عمـو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است. یعنی عمـو نوروز نماد شاه است؟ عمـو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمـو نوروز است. می شود این زن را با زمین هم هویت دانست؟ معمولا زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولا زن و زمین یکی هستند. بقیه قصه عمـو نوروز و حاجی فیروز چگونه است؟ الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می کند و آن زن عاشق (سال) هم عمـو نوروز را برمی گزیند. دیدار زن و عمـو نوروز اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان عمـو نوروز بیدار نیست، آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد. اما داستان حاجی فیروز بسیار جدی تر و مهم تر است. مرحوم مهرداد بهار حدس زده بود که سیاهی صورت حاجی فیروز باید مربوط به بازگشت او از دنیای مردگان باشد. ظاهرا داستان از این قرار است که »ایشتر« که همان الهه تموز است شاه –دوموزی- را برمی گزیند. یک روز الهه به زیرزمین می رود و با ورود الهه به زیرزمین، در روی زمین باروری متوقف میشود. نه دیگر درختی سبز می شود و نه دیگر گیاهی هست. خدایان که از ایستایی جهان ناراحت بودند، برای پیدا کردن راه حل جلسه میکنند و قرار میشود که نیمی از سال را »دوموزی« به زیر زمین برود و نیم دیگر سال را خواهر دوموزی که »گشتی ننه« نام دارد، به جای برادر به زیرزمین برود. وقتی دوموزی به روی زمین می آید، بهار میشود و تمام مراسم نوروز هم ظاهرا و احتمالا به دلیل آمدن اوست. وقتی دوموزی را به زیرزمین میفرستند، لباس قرمز تنش میکنند و دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می دهند و این یعنی خود حاجی فیروز. صورت سیاهش هم مربوط به بازگشت از دنیای مردگان است و این شادمانی ها برای بازگشت دوموزی از زیرزمین است.


 


برچسب‌ها: راز گشایی عید باستانی نوروز:, ,

اس ام اس تبریک عید نوروز ۹۱

به قلم :   منصور پارسی        پنج شنبه 25 اسفند 1390    10:57

اس ام اس تبریک عید نوروز ۹۱

اس ام اس تبریک سال نو

—————————

سلام میشه ازت خواهش کنم سال تحویل بیای خونمون ؟

آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم !

—————————

چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی !؟

یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی !

فرشته دوست داشتنی بهارمبارک !

—————————


برچسب‌ها: اس ام اس تبریک عید نوروز ۹۱,
ادامه مطلب

تاریخچه و پیشینه ی مراسم چهار شنبه سوری

به قلم :   منصور پارسی        سه شنبه 23 اسفند 1390    11:17

تاریخچه و پیشینه ی مراسم چهار شنبه سوری

 

تاریخچه و پیشینه ی مراسم چهار شنبه سوری

یکی از آیینهای نوروزی امروز – که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد – ” مراسم چهارشنبه سوری ” است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.

برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : ” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
 
 


برچسب‌ها: تاریخچه و پیشینه ی مراسم چهار شنبه سوری,
ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد